خلاصه ای از خطبه های جمعه 20/10/1387 مسجد جامع ابراهیم خلیل الل

 

خطیب جمعه فرمودند: این حادثه کربلا که حکومتها برای حفظ حکومتشان حسین ها را شهید بکنند بارها تکرار شده و خواهد شد و امروز هم دارد تکرار می شود. حوادث غزه کمتر از حادثه کربلا نیست اگر چه از نظر مقام و منزلت مردم غزه به به امام حسین وعلی اکبر و جعفر و ..... نمی رسند ولی از نظر مظلومیت همان حالت را دارند. امروز اولین قبله مسلمین شبیه به کربلاست که زنان ،کودکان و مریضان در محاصره اند و برای آنها آب، غذا و دارو بند شده است، در کربلا 72 نفر شهید شدند ولی امروز در غزه هزاران نفر به شهادت می رسند.

خطیب جمعه بعد از ایراد خطبه عربی فرمودند که ماه ، ماه محرم است و محرم یادآور تلخترین حادثه تاریخ است که در دهم محرم حضرت امام حسین در کربلا به شهادت رسیدند واین حادثه برای مردم به خوبی تبیین نشده است.

حادثه ای را که در سال 62 هـ در عراق، منطقه کربلا رخ داد، تاریخ بعنوان یک جنگ از او یاد نمی کند بلکه به عنوان یک حادثه اورا ذکر می کند چونکه امام حسین قصد جنگیدن را نداشت بلکه اراده او ملاقات مردم کوفه بود که برای او نامه نوشته بودند.

خطیب جمعه فرمودند که بعد از خلافت حضرت علی(رض) اهل بیت خود را حق دارتر به خلافت از دیگران می دانستند. ولی بعد از وفات امیر معاویه(رض) یزید جانشین او شد و اکثر مسلمانان با او بیعت کردند و اورا به عنوان امیر وخلیفه قبول کردند ولی حضرت امام حسین و عبدالله بن زبیر(رض) از کسانی بودند که حکومت یزید را قبول نداشتند و با او بیعت نکردند و هردو به همین سبب شهید شدند.

اهل کوفه وقتی با خبر شدند که حضرت حسین(رض)با یزید بیعت نکرده به او نامه نوشتند که به کوفه بیا وما با شما بیعت می کنیم و بجز شماکسی دیگر حقدار خلافت نیست. وقتی امام تصمیم گرفت که به کوفه برود دوستانش با ایشان مخالفت کردند و یکی از آنها عبدالله بن عباس بود که گفت شنیده ام قصد داری به کوفه سفر کنی در حالی که کوفه برای خودش حکومت و لشکری دارد و اهل کوفه به دست یزید بیعت کرده اند. حضت امام حسین فرمودند که مردم کوفه برای من نامه نوشته اند و من اراده قطعی دارم که به کوفه بروم، حضرت ابن عباس وقتی اصرار ایشان را دیدند فرمود پس زن و بچه ها و اهل بیت را با خودت نبرکه مردمان کوفه مردمان بدعهدی هستند، به پدر و برادر شما وفا نکردن با شما هم وفا نمی کنند و می ترسم که مثل حضرت عثمان(رض) جلو زن و بچه هایت کشته شوی. اما تقدیرالهی ای چنین بود.

لذا امام حسین به همراه اهل بیت و چندی از یارانش به طرف کوفه حرکت کرد. در مسیر بسیاری از بدویها با ایشان همراه شدند تا اینکه به نزدیک کوفه رسیدند و با خبر شدند که قاصدش مسلم بن عقیل به دست مردم کوفه شهید شده اند به همراهانش این خبر را اطلاع دادند وگفت که مردم کوفه بدعهدی کرده اند هرکسی می خواهد برگردد. همه بدویها برگشتند و حضرت امام حسین به همراه یارانش که از مکه با او همراه بودند تنها ماند.

خطیب جمعه فرمود: وقتی که امام و یارانش به نزدیک کوفه رسیدند، ابن زیاد حاکم کوفه لشکری به فرماندهی حُرّ به مقابل امام حسین فرستاد تا از ورود او به کوفه جلوگیری کند. وقتی امام حسین بدعهدی مردم کوفه را دید فرمود من از طرف خودم که نیامده ام من برای جنگ هم نیامده ام شما برای آمدن من نامه نوشته اید و چند تا از بزرگان قبایل کوفه را که به ایشان نامه نوشته بودند به اسم نام برد ولی آنها انکار کردند. ایشان فرمود پس به من اجازه بدهید که از همان جایی که آمده ام برگردم و یا خودم به ملاقات یزید بروم و یا اینکه به سرحدات کشور بزرگ اسلامی سفرکنم ولی ابن زیاد نامه نوشت و فرستاد که یا با یزید بیعت می کنی و یا اینکه کشته می شوی و ابن زیاد دستور داد تا آب را هم بر امام حسین و یارانش بستند و لشکری دیگر را که تقریبا چهار هزار نفر بودند به فرماندهی عمربن سعد فرستاد. عمربن سعد یا آمدنش شروع کرد به مذاکره با امام حسین و امام به او گفت که من برای جنگ نه آمده ام و آلان هم اگر مرا بگذارند از همان جایی که آمده ام برمی گردم، عمربن سعد ازآنجایی که به زور برای مقابله امام حسین فرستاده شده بود از این پیشنهاد امام خوشحال شد و فورا به ابن زیاد نامه نوشت و ابن زیاد هم خوشحال شد که امام می خواهد برگردد و جنگی در برنمی گیرد ولی شخصی که آنجا بود به نام شمرذی الجوشن که ام ایمن همسر حضرت علی(رض) عمه اش بود با این رای مخالفت کرد و گفت حالا امام حسین در چنگ ماست و می خواهد به مدینه برگردد و خود را مجهز کند و با لشکری بزرگتر و قویتر برگردد نه همین حالا باید کار را یکسره کنیم یا با یزید بیعت کند و یا باید کشته شود، ابن زیاد مشوره شمر را قبول کرد وبه مبارزه امام حسین بیرون شد.

خطیب جمعه گفتند: اولین کسی که از اهل بیت وارد جنگ شد و شهید شد حضرت علی بن حسین بود و بعد از ایشان دیگر یاران امام یکی بع از دیگری وارد میدان می شدند و به درجه رفیع شهادت نایل می شدند تا اینکه شخص حضرت حسین با لبی تشنه در میدان حاضر شد و کسی جرأت نداشت در مقابل او بیاید و یا تیری بیندازد تا اینکه شخص بدبختی به حضرت تیری انداخت که ایشان مجروح شدند و از جای زخم خون بیرون می آمد ودر همین حال مجروحی هم کسی جرأت نزدیکی به اورا نداشت تا اینکه سنان بن انس بدبخت به ایشان نزدیک شد و سر ایشان را برید و نوه پیامبر و فرزند حضرت علی وفاطمه الزهرا را به شهادت رساند. در روایات هست که سنان بدبخت با بریدن سر امام حسین فورا دیوانه شد و شروع کرد به خواندن شعر که مرا طلا و انعام بدهید که من سر بهترین فرد روی زمین را بریده ام عمربن سعد یک چیزی به سر او زد و گفت ای بدبخت جایزه و انعام می خواهی در حالی که جنایتی به این بزرگی را مرتکب شده ای.

بعد از به شهادت رسیدن حضرت امام حسین همه اهل کوفه از این کار پشیمان شده بودند و یکدیگر را ملامت و سرزنش می کردند و اشخاصی که پیش ابن زیاد بودند شروع به گریه و ماتم کردند.

وقتی سر امام حسین به نزد یزید برده شد یزید هم ناراحت شد و زنش گفت شنیدم سر پسر فاطمه را پیش تو آورده اند یزید گفت بله خدا لعنت کند ابن زیاد را که این حادثه را بوجود آورد کاش من خودم به کوفه می رفتم و ابن زیاد را نمی فرستادم و با امام حسین ملاقات می کردم و به زنش گفت به از امروز در خانه هرچه می خواهی در حق او گریه و ماتم کن.

جناب مولانا فرمودند: بزرگترین  مجرمان این حادثه ابن زیاد، شمرذی الجوشن وسنان بن انس بودند و این حادثه ، حادثه کوچکی نبود و بعد ازاین حادثه در امت اسلامی اختلافات بزرگی به وجود آمد.

خطیب جمعه فرمودند: این حادثه کربلا که حکومتها برای حفظ حکومتشان حسین ها را شهید بکنند بارها تکرار شده و خواهد شد و امروز هم دارد تکرار می شود. حوادث غزه کمتر از حادثه کربلا نیست اگر چه از نظر مقام و منزلت مردم غزه به به امام حسین وعلی اکبر و جعفر و ..... نمی رسند ولی از نظر مظلومیت همان حالت را دارند. امروز اولین قبله مسلمین شبیه به کربلاست که زنان ،کودکان و مریضان در محاصره اند و برای آنها آب، غذا و دارو بند شده است، در کربلا 72 نفر شهید شدند ولی امروز در غزه هزاران نفر به شهادت می رسند.

خطیب جمعه فرمودند: امروز کجایند سازمانهای دفاع از حقوق بشر که اگر به حیوانی گزندی برسد آنها پیگیری می کنند ولی مردم مظلوم غزه را نمی بینند آیا مردم غزه از حیوان هم بدتراند. امروز مردم دنیا طوری بی تفاوت شده اند که حاظر به دعا کردن برای مردم غزه نیستند. آیا امروز خداوند از ما راضی است.

خدایا ما امروز عمر بن خطاب و صلاح الدین ایوبی نداریم که قدس را آزاد کند.

خدایا خودت یار و یاور مسلمانان جهان باش و از ذلت ما را نجات بده و اسرائیل و حامیانش را نابود بگردان. واخردعوانا........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد